این کتاب نوشته نادر ابراهیمی، داستان نویس فقید معاصر است. ابراهیمی در این مجموعه ۳ جلدی به شرح و گزارش سه نوبت دیدار با حضرت امام (ره)، بنیانگزار کبیر انقلاب اسلامی، پرداخته و کوشیده تا گوشه ای از ابعاد مختلف شخصیت این بزرگمرد وارسته را در قالب داستان بررسی کند.
از میان جلد های این مجموعه، ۲ جلد: «رجعت ریشه ها» و «در میانهی میدان» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و علی رغم تاکید نویسنده بر ۳ جلدی بودن این مجموعه؛ پس از درگذشت او اطلاعی از سرنوشت جلد سوم وجود ندارد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
حاج آقا روح الله، آرام و کند و باوقار، از نیمه درِ گشوده شده برای او پا به درون اتاق کار شاه گذاشت؛ که به اندازه یک باغ بود.
آقای خمینی، محسوساً، من باب احتیاط، کوشید که بدنش و عبایش به جایی ساییده نشود. پس ایستاد و آرام و با وقار گفت: سلامٌ علیکم!
– سلام. خوش آمدید آقا. بنشینید. روی همان صندلی بنشینید.
– ایستاده آسودهام آقا! این عریضه را حضرت آیتالله العظما بروجردی، مرجع تقلید شیعیان و سرپرست حوزۀ علمیه قم، حضورتان تقدیم داشتند.
شاه به شیوه خود، مدتی به حاج آقا روح الله که چشم به زیر انداخته بود نگاه کرد؛ مدتی طولانی، و بعد با صدایی که درآن تهلرزشی حس میشد گفت: رسم است که همۀ مردم ایران، با هر مقام و منزلتی، بنا به سنت، مرا «اعلی حضرت» بنماند. شما از چنین رسم متداولی باخبر نیستید؟
– در نظر ما طلاب حقیر حوزههای علمیه، «محضر اعلا» تنها و تنها محضر ذات حق تبارک و تعالی است.
شاه وسوسه شد که چشمان آقا را ببیند…
این کتاب چنان روح تو را به مبارزه میطلبد، چنان ستمپذیری را پستتر و مذمومتر از ستمکاری مینمایاند که گویی عمری زیر بار ظلم و ستم بودهای و حالا باید در برابر بیخیالی و تنآسایی خویش، قیام کنی… بی قرار میشوی برای عدالت، برای ستیز مداوم با ستم…
سه دیدار تاریخ زندگی روح الله موسوی خمینی نیست! داستان زندگی او است. تاریخهای بسیاری قبل از این نوشته شده است و بعدها نیز نوشته خواهد شد؛اما داستان، فقط یکبار نوشته میشود.
آنها که واقعیت را میخواهند نه حقیقت را و طالب واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی، میتوانند بیدغدغه خاطر، به بهترین تاریخها مراجعه کنند.
سه دیدار را با مکث بر هر خطش بخوانید و عجلهای برای اتمام نداشته باشید که در زودتر تمام شدن بعضی کتابها جایزهای نیست که ضرر بسیاری است.